10/13/2006

دو یادداشت کوتاه: آینده ی مسلمانان در کشورهای اروپایی - راز ماندگاری هنر

تازه ترین گزارش نیویورک تایمز از اروپا نشان می دهد که تعصب اروپایی در حال گسترش است. توجیهاتی به نام آزادی بیان و خطر تروریسم ( بیشتر با تکیه بر 11 سپتامبر)، وجود دارند که مدام مثل پتک بر سر مسلمانان فرود می آیند. و هر دو بی پایه و بی مایه اند. چرا؟
آزادی بیان درست پس از 11 سپتامبر بود که توجیهی برای حمله به اسلام شد. تا قبل از آن همزیستی بسیار بهتری بین اروپاییان و مسلمانان ساکن اروپا برقرار بود. ریشه ی تمام معضلات اخیر به 11 سپتامبر بر می گردد.
11 سپتامبر چنان که هر زن و بچه ای هم امروز می داند، اختراع دستگاه های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و صهیونیست ها بود. این اختراع به آمریکا اجازه داد تا به اسم آزادی تا به امروز بنا به گزارش رویترز 650000 نفر عراقی را – مستقیم و غیر مستقیم - با درگیر کردن کشور در جنگ داخلی و مذهبی و نیز حمله به مناطق مسکونی به کام مرگ بفرستد و به ازای کشته شدن هر سرباز صفرش در عراق در شهرهایش تبلیغات ضد اسلامی راه بیاندازد. 11 سپتامبر کمک کرد تا آمریکا مثل بختک روی افغانستان بیافتد و عراق را با انگلیس شریک شود. 11 سپتامبر هم چنین به هر بی سر و پایی در اروپا و آمریکا اجازه داد تا به اسم آزادی بیان به فرهنگ بیش از یک میلیارد مسلمان توهین کند – هر چند که خیلی از این مسلمان ها ، ایرانی های خودمان باشند که آسیمیله شدن را بر زندگی شرافتمند خود ترجیح داده اند.
از آن سو مسلمانان در کشورهایی چون ایران از فرهنگ و سنت خویش گریخته، رفته رفته با تاریخ و دین خودی بیگانه شده و به هر صورت ممکن تخریب دین و آیین خود را فریاد می زنند.
تخریب چهره ی اسلام آیا به نفع ایرانیان است؟
ساده ترین مشکل وقتی پیش می آید که بنا بر مشخصات ثبت شده آن ها مسلمانند و باید به زودی کشورهای خود را ترک کرده و به وطن بازگردند در غیر این صورت باید آسیمیله شدن را بپذیرند و همیشه به عنوان زائده و مفت خور پذیرای توهین اروپایی ها باشند. بعد از اسلام – زمانی که دین شان را از آن ها گرفتند یا خود آن ها آیین شان را به سکونت در اروپا فروختند) نوبت نژاد ها می رسد. نوبت جدا کردن کله سیاه ها از بین جمعیت، آن گاه موهایشان را زرد می کنند و لنز می گذارند. اما جهان با افزایش جمعیت و کمبود مواد غذایی برای نیمی از ساکنان خود رو به روست و قاعدتا آزمایشگاه نژاد اروپایی را نژاد رنگین کله سیاه بدبخت تمیز خواهد داد.

این پیشگویی به سبک نوسترآداموس نیست. چیزی است که دارد اتفاق می افتد.

------------------------------------------------

آن چه به نام حال و هوای دوران مدرن می خوانیم همیشه در تاریخ وجود داشته است. مشخصه های این دوران و بازتاب های آن ها در هنر منجر به بروز فجایعی مثل آثار! هنری جناب مارسل دوشان شده است. اما این فجایع همیشه وجود داشته اند. همیشه افراد بی مایه و نادانی بوده اند که بلاهت خویش را مقدس جلوه داده اند. دوست گرافیستی می گفت که این روزها هر بی سر و پایی با خریدن یک دوربین دیجیتال عکاس می شود و خودش را هنرمند جا می زند و این را عیب و ایراد دنیای جدید می دانست. دوستان دیگری می گویند در این دوره هر کس از عمه اش قهر می کند شاعر و نویسنده و آهنگساز می شود. اما دوستان گرانقدر! همیشه همین قضیه برقرار بوده است. گیریم عکاسی که خودش هم هنر متاخری است شده باشد اسباب بازی بچه ها، در قدیم هم هر عامی می توانست یک بوم داشته باشد و نقاشی کند و هنر نقاشی را زیر سوال ببرد یا از زمان اختراع خط هر خزفی می توانست لوحی در دست گیرد و افسانه بسراید اما آیا همه ی آن نقش ها و افسانه ها به یادگار ماندند؟ آیا هیپ هاپ هم قرار است مثل آهنگ های بتهوون و موزارت تا قرن ها باقی بماند؟ نه! دنیا با همه ی آشفتگی و بی نظمی قاعده های زیبایی دارد و یکی از آن ها قاعده ی انتخاب است. بطالت و بی هنری ماندنی نیستند. چرا دوستان نویسنده ی من از این که داستان کوتاه و رمان با با یادداشت های بلاگ های دختر دبیرستانی ها یکی شده برمی آشوبند؟ هرکس در این دنیا شعر خودش را می خواند، نقش خودش را می زند و می رود و همه ی این ها ماندگار نیستند. برمی آشوبند که مافیای نشر مشتی چرند را به نام ادبیات به خورد مردم می دهد. مگر متل ها و مثل ها و داستان های فولکلور ما را امیرکبیر نشر کرده است که مانده اند؟ یا نواهای بختیاری را در کلاس گیتار و سلفژ به مردم آموزش می دهند؟
راز ماندگاری هنر نشر و گرد و خاک نیست. آن "چیزی" که نوشته ای را داستان می کند و عکسی را عکس و قطعه ای را موسیقی ماندگار، چیز دیگری است غیر از همه ی این ها. بگذارید نقادان دنیای مدرن برای مان مرثیه بخوانند که قدیمی شده ایم و طرز فکرمان مال عهد بوق است. ما را چه زیان؟ هنر را چه زیان؟ گرد و خاکی است که می خوابد و پیش و پس از آن هم گرد و خاک های دیگری آمده اند و خواهند آمد. چه جای نگرانی است؟ شما کار خودتان را بکنید و شعر و داستان زیبا و موسیقی دلپسند بسازید بگذارید هرکس هم دلش می خواهد از عمه اش قهر کند!!!

No comments: