10/02/2006

شرق تعطیل نخواهد شد


همان طور که چلچراغ دیگر یک مجله نیست و تبدیل به نوعی فرهنگ نیمچه آمریکایی مبتذل کردن همه چیز، از عرفان مولانا بگیر تا شمنیسم و ادبیات و موسیقی و ... شده است، شرق هم دیگر یک روزنامه نیست که تعطیل شده باشد. شرق در بعد سیاسی تریبون سرمایه داران بود و در بعد ادبی توسط کسانی اداره می شد که حتی تیتراسیون نمی دانستند و از ساده ترین اصول ژورنالیسم بی خبر بودند. توجه شرق در ادبیات معطوف به جریانات ابتر داخلی و خارجی بود و همان طور که در پی خواهد آمد مبلغ تخریب بود تا تحکیم. مقالات شرق تنها فرهنگ لغات قلنبه ای بودند که ذهن تشنه و جویای دانشجویان را به جای مفاهیم با واژگان رنگارنگ خود پر می کردند.

با همه ی این اوصاف شرق تعطیل شد - تا بازی دیگری شروع بشود. اما راهی که شرق به جا گذاشت تا ابد در این مملکت پا بر جا خواهد بود. استفاده از لغات سنگین فلسفی - و برای خواننده ی عامی بی معنا - بعد از شرق رسم شد. خیل عظیم حضرات بی سواد به بهانه ی این که شرق روزنامه ی نخبگان جامعه است رسالت خود را در این دیدند که با قلنبه سرایی گلیم خود را از اّب گل آلود بیرون بکشند تا سر فرصت بتوان در آن ماهیگیری کرد. سنت شرق این بود که در یک مقاله به جای موشکافی مفاهیم خواننده را با سیلی از لغات تو خالی ولی چشمگیر بمباران می کرد تا پوچی و بی معنایی مقاله به چشم کسی نیاید. این راه و رسم بیشتر از آن که مخترعانش دانشجویان جو گیر انجمن های اسلامی باشند، مدیون خدمات بزرگواران و ماهیگیرانی مثل صادق زیبا کلام بود. پیروان این مرد بزرگ - و در اولین مرتبه محمد قوچانی سردبیر شرق - با بازی کودکانه با الفاظ بزرگ و پیوند خانوادگی با مسئولان کشور توانستند روزنامه ای به راه بیاندازند که بتواند در عین پوچی و بی خاصیتی عده ای را به خود مشغول کند. شرق نه تنها نمی خواست تا به مفهوم پرداخته باشد بل که عامدا به هذیان گویی قشر جوان و خام ایران دامن زد. تخم لق مشتی واژه ی بی سر و ته را در دهان آن ها شکاند و رفت.

برای آن هایی که عضویت در انجمن های اسلامی یا چاپ کردن نشریه در دانشگاه ها نردبان ترقی شان محسوب می شد و می شود نگارش و منش شرق بهترین رویکرد به تبلیغات بود. برای دیگران دیوانه ای که گول همچین مانورها و تبلیغاتی را می خوردند هم شرق منبع تمام اطلاعات بود جایی که می شد عنوان کتاب های قلنبه را جست و با تمسک به آن ها خود را با سواد قلم داد.

شرق دکانی بود که موقتا بسته شد اما راه شوم و هدف مضمومش ادامه خواهد داشت.

برای آن ها، آن دگر اندیشان نازک دلی که از بستن شرق شاکی اند هم نباید متاسف بود. باید برای آن دسته بیچارگانی تاسف خورد که گول شامورتی بازی های این روزنامه و گردانندگانش را خورده اند. برای کسانی که از تمام فلسفه و متدلوژی و منطق و عرفان و الهیات جهان، تنها چشم شان به مقالات شرق افتاده است. برای کسانی که شرق را نه یک روزنامه ی سرمایه داری صرف و یک بازی موقت مسخره، بل که به عنوان دریچه ای به روی آزادی بیان و خرد دیده بودند.

این روزنامه ی مدعی آزادی در بسیاری از شمارگان خود عکس های دیگر عکاسان را می دزدید و به اسم خود چاپ می کرد. نمی دانم دیگر چطور می شود به صداقت چنین دزدانی باور داشت و از آن بالاتر دیگران را به خاطر چنین حمقایی بازخواست نمود؟ دزدیدن عکس منصور نصیری عکاس یکی از مهمترین این دزدی ها بود که بر ملا شد و البته ایشان هم حرفش به جایی نرسید. شرق به غیر از دزدی عکس، مصاحبه ها و مطالب دیگران را از اینترنت سرقت می کرد و اگر در این مملکت چیزی به نام کپی رایت وجود داشت صد البته خیلی زودتر از این ها درش تخته شده بود. روزنامه ای که مدعی آزادی است چگونه با بی شرمی تمام مطالب مردم را می دزدد و به اسم خود چاپ می کند؟ برای نمونه:

بازتاب‌های سرقت اينترنتی عکس منصور نصيری

برای دیدن دزدی دیگر شرق از دیگران می توانید به مطلب زیر مراجعه کنید:

مبارک دوستانمان در روزنامه شرق

با شرق می شد مخ زد. با شرق می شد خود را نخبه و سیاسی و مبارز و با سواد قلم داد اما حالا چی؟ عده ی زیادی از جوانان ما دچار بحران هویت شده اند! اما نگران نباشید. به زودی زود دوباره روزنامه ای مجله ای چیزی که باب دندان تان باشد خواهید دید. جدید و شیک. از شرق هم بهتر و قلنبه تر. باید دید این بار کدام رندی شما حضرات را در نبودش عزادار خواهد ساخت.

No comments: