7/17/2006

از لفاظی تا نقادی

آقای ایمان اسلامیان در یادداشتی بر داستان خانم شعله آذر در سایت خزه به چند مورد اشاره کرده اند که بدک نیست بیشتر درباره ی آن ها بحث شود:

1 سياه نمايي و پيچيده گرايي مفرط اين روزها در كار شما نيز هست ، معماري اطلاعات با خست اطلاعاتي متفاوت است در داستان هرستان ، خيلي از تصوير ها صرفا به پيچيدگي و ابهام كار دامن مي زنند و گرنه كاركرد ديگري ندارند .
2 با توجه به نوع جملات و تصوير سازيهايتان كه مشخصا رويكرد ميني مالي واقل گرايانه دارد باز جملات زيادي وجود دارد و حتي ورود كنشي چون هرس و قطع درخت سيب بي مورد است ، مگر اينكه نماد سازي يا فضا سازي كرده باشيد كه در اين صورت الصاقي است
3 شايد درست نفهميدم در كجاست كه عروس را هوا روشن توي حجله مي كنند .... منظور از نماز شب چيست ، پيشنماز چطور نماز شب را اعلام مي كند .


به مورد سوم در خزه پاسخ داده ام - که سهو خانم آذر و آقای اسلامیان را در بر می گرفت - و دو مورد بالا را بررسی خواهم نمود:

سیاه نمایی یعنی تیره و صعب جلوه دادن چیزی به افراط. بسیار به جاست که همفکران آقای اسلامیان آمار خودسوزی زنان در استان های کرمانشاه و ایلام را بررسی مختصری بفرمایند و از قتل های ناموسی مناطق جنوبی کشور – به ویژه مناطق عرب نشین – چشم بسته نگذرند تا موجبات سیاه بودن جامعه ی اطراف خود را دریابند.
یک تصویر هنری از جامعه لزوما آینه ی غماز و بی غش آن جامعه نیست و برداشت های فردی اند که آن تصویر را در رنگ و لعاب خاص ذهنی خود شکل می دهند. این تصویر گاهی با منظور نویسنده در جهت عکس قرار دارد.
از همان زمانی که داستان نویسی به شیوه ی امروزی آن در ایران متولد شد این بر چسب سیاه نمایی هم به آن زده شد. چه در کارهای هدایت و چه در داستان های چوبک و دولت آبادی و دانشور و آل احمد و غیره و ذلک... پس این مساله هم به رغم نظر آقای اسلامیان مساله ای امروزی نیست.
"معماری اطلاعات" مرا به یاد DATA STRUCTURES و دروس کامپیوتر انداخت و اعتراف می کنم قبل از این جایی به چنین ترکیبی درباره ی داستان کوتاه بر نخورده ام ولی با همه ی قلت سواد سعی کردم تا نشانی از تصویرهای اضافی و خست بار در داستان بیابم و نیافتم.
بند دوم گفته ی ایشان با وجود سعی و تلاش بنده مفهوم نشد که اولا کدام جملات زیادی است – که بر می گردد به همان تصویرهای زیادی که در بند اول مرقوم فرموده اند – و در ثانی مگر ما با علم فیزیک سر و کار داریم که سخن از کنش و واکنش می رود؟ منتقد عزیز باید توجه داشته باشند که هر حوزه ای دایره ی واژگان خاص خود را دارد و نمی توان از هر حیطه ای چیزی وارد آن کرد و با قلنبه گویی دهان مردم را بست. ثالثا "بی مورد" بودن هرس درخت سیب از کجا آمده است؟ رابعا مگر نماد سازی و فضا سازی وصله ی داستان هستند که اگر جزیی از داستان به آن ها مربوط بود الصاقی تلقی گردد؟

از ایشان و دیگر عزیزانی که نقد و نظر می نویسند توقع داریم که بیش از این دقیق باشند و منظور خود را شفاف بیان کنند.

2 comments:

Anonymous said...

سلام باتشکر از نظراتتان
بازگشت به صحبتهایتان به چند نکته اشاره می کنم :
1 و اما معماری اطلاعات ،بیایید از کلمات فنی بگذریم ، کلمه معماری اطلاعات خود گویای خود است :
چیدمان اطلاعات ، نحوه قرار دادن عناصر داستانی برای حصول به هدف غایی داستان ، توالی بهینه عناصر اطلاعاتی .... شخصا برای تمرین طریقه صحیح هنگام ، کیفیت و کمیت اطلاعات منتقل شونده به مخاطب ، کارهای مارکز ، موام و در ایرانی ها گلشیری را می پسندم .
2 داستان هرس خانم آذر را دوست داشتم ، اما بعضی نکاتی که به ذهنم آمد را جهت بهتر شدن کار برایشان آوردم ، در مورد سیاه نمایی و پیچیده گرایی ، منظورم نه از نوع کارهای هدایت ، ساعدی ، پهلوان و ... است بلکه از آفتی می گویم که دامنگیر ادبای جوان ایرانی شده ، شما به فیلمهای کوتاه ایرانی نگاه کنید ، درصد بالایشان در مورد مرگ هستند و فقر و فحشا ......... اشتباه نشود من نمی گویم در میان گل و بلبل زندگی می کنیم بلکه می گویم برای پرداختن به این موضوعات سیاه نیازی به سیاه نمایی نیست .... زنی خودش را سوزانده ، وظیفه شما و من هنرمند این نیست که با نشان دادن مناظر تکان دهنده و دست زدن به احساسات سطحی مخاطب از آنها تاثر و اشک بگیریم .
3 در مورد خست اطلاعات ، اطاله ، پیچیده گرایی به یک نکته اشاره کنم ،از چهار پاگراف داستان هرس به بخش های دوم و سوم توجه کنید چه چیزی عایدتان می شود، جز توصیفات بی ربط و تصویرهایی که نویسنده شیفته شان بوده است .
4رک بگویم خانم آذر از محیطی که درباره اش نوشته برداشت سطحی داشته و کاملا کارت پستالی و توریستی به آن نگاه کرده ، نگاه کنید به حرفهاو کنش های دخترکان پشت در حجله و ... که کلا وجود ندارد حتی اگر شما در یکی از این مراسم های ( دستمال رقصان ) شرکت کنید ، خواهید دید که از این خبرها نیست و قضیه در بین بزرگترها در جریان است( آن هم در نیمه شب و گاه خوابیدن بچه های چشم و گوش بسته ) ، به کارهای ساعدی یا دولت آبادی توجه کنید ، از یکدستی فضا گویش ، لحن و ... کاملا مشخص است نویسنده فضا را می شناسد ، در ضمن اذان و نماز شب یک مفهوم خاص و مفرد است و صرفا به نماز مستحبی 11 رکعتی نیمه شب دلالت دارد ، اهل سنت تنها نمازها را پنج گانه به جا می آورند .
5 نماد سازی خاص زمان و مکان خاصی بود که فعلا به رکود افتاده ، باور کنید من مخاطب منظور خانم آذر را فهمیده ام ، چه نیازی است به مدعا سازی و شیر فهم کردن از طریق هرس درخت ؟ مفهوم کارکرد درون متنی را دست کم نگیریم ، هر تصویر ، فضا ، اطلاعات و .... که به مخاطب ارایه می شود باید در متن دارای کارکرد باشد .
6 دوست عزیز منظورتان را در مورد ( بنده و همفکرانم) را نفهمیدم .
7 هرس خانم آذر را دوست داشتم و بسیار خوشحال می شوم که در مورد جنبه های فنی کارهای خانم آذر و سایر دوستان هم نسل بنویسم و یاد بگیرم
8 باقی بقایتان
شیراز – ایمان اسلامیان

Anonymous said...

سلام دوست عزيز. از نقد بسيار مستدل و سنجيده شما بر يادداشت كمي تا قسمتي زن ممنونم.