7/14/2006

فضاسازی ضد روایت


آن چه از برخورد نویسندگان عصر نو ایران با مفهوم ضد روایی بودن متن بر می آید این است که آن ها سهل انگاری در برخورد با روایت و بی سر و ته بودن کارشان را با چنین مفهوم مدرنی اشتباه می گیرند. لازم به تذکر است که مدرن بودن یک داستان به این معنی مدرنیته ی زمانی نیست. یک عنصر یا یک مفهوم می تواند در عین قدمت خود به شدت مدرن باشد و تجربه کردن این گونه فرم ها نه تنها تسلط بر معنای آن ها را می طلبد بل که در چنین ساختاری هنگامی که نویسنده به شکستن روایت دست می زند باید بر روایت نیز مسلط باشد. کاری که خانم شعله آذر در داستان زیبای خود آن را در یکی از بهترین کارهایی که اخیرا دیده ام، انجام داده است. جالب این جاست که همان نویسنده در داستان پایینی توفیقی در این کار کسب نکرده است و این به معنای اتفاقی بودن کیفیت داستان نخست نیست. اشتباه آن جاست که سوژه ی انتخابی کشش چنین فرمی را نداشته است. برگردیم به داستان اول خانم آذر. از دیدگاه نشانه شناسی و دیگر بحث هایی که در حاشیه ی نقد یک اثر مطرح می شوند می توان بسیاری از سرنخ ها را در این داستان یافت یا این که به فحوای موضوعه ی آن که در بطن خود یک تصویر سیاه از زندگی را در ناکجا آباد نزدیکی ارائه می دهد، تاخت. اما وظیفه ی منتقد پیچیده تر کردن ساختار بسیار روان و یکدست و ساده ی نویسنده و افزودن تاویل متناسب با ذهن خود به داستان نیست هرچند که شیفتگی خود را از یافتن شباهت هایی بسیار زیبا بین این اثر و فیلم به یاد ماندنی زوربای یونانی و موسیقی متن آن پنهان نکرده ام. خانم شعله آذر به آفرینندگی چشم نواز و موجزی دست زده اند که می تواند سرمشق من در کارهای بعدیم باشد.

No comments: