6/22/2006

اودیسئوس::

امروز مطلب دندان گیری در خزه یافت نشد ، هر چه بود همان مطلب وکیل مدافع شیطان بود و بعدش هم شعرهای آقای صبوری که راستش من بر این آخری نقدی نداشتم که بنویسم. این کاملا شخصی است که آدم اصلا رغبت نکند چهار خط حتی نظرش را هم راجع به کاری بنویسد اما عادت دارم که نظر خشک و خالی ندهم و هر جا که می شود نقدکی هم بکنم که طرف دست خالی از کشکولم برنگردد. این نکته ی اول بود و اما دومی این که جایی در مطلب آقای روشن "این جا جایی برای نوشتن نیست" اشاره شده بود به سایت های آن ور آب و از این که چطور یک نشریه ی ادبی می آید و چادر را به عنوان سکسی ترین پوشش تحلیل می کند تا کارش به جایی برسد که کن فیکون بشود و در ایران دیگر کسی نتواند سراغش برود. منظور آقای الهامی از آن سایت کذا "دوات" رضا قاسمی است که من هم مدتی علاقه ی وافری به ش داشتم اما بعد از مدتی که دیدم آن ور آبی ها هم از آن ور بام افتاده اند دیدم دیگر به دردسرش نمی ارزد. آخر بیشتر خوانندگان فارسی زبان مقیم در ایرانند نه خارج. پس اگر کار ادبی می کنیم و گاهی هم می زنیم به خاکی نباید این خاکی رفتن مان کار را به جایی برساند که فی المثل کاریکاتور رهبر سابق مملکت را هم در آن منتشر کنیم که یعنی نشان بدهیم آزادیم. این مسخره بازی ها برای چیست؟ آقای قاسمی اگر می خواست نشان بدهد که آن طرف آزادی دارد تا دق دلی خودش را سر هرکسی که خواست دربیاورد می توانست غیر از تشکیل پرونده ی ادبیات اروتیک - که واقعا چیز بی مزه ای بود و به همین بهانه عباس نعلبندیان را پیراهن عثمان کرده بود و خط در میان هم نوشته های چپ اندر قیچی و بی معنای او را به خورد جماعت می داد - و گیر دادن به چادر و آقای خمینی کار مفیدتری انجام دهد. می توانست کاری کند که نه تنها با تندروی و زیاده روی سایتش را با سانسور بجای حکومتی مواجه نکند بل که آینه ی خوب و زنگار زدوده ی ادبیات ایرانیانی باشد که جسم شان گرچه داخل ایران است اما هیچ چیز از کسانی که به اسم ادبیات مهاجرت نشریات به ظاهر معتبر ادبی و سایت های بنام ادبیات را اشغال کرده اند و چه در داخل و چه خارج ایران با آن همه سوز و گداز موجود در روضه هاشان سهم بیشتری هم از هموطنان جوان عزیزشان دارند، کم ندارند. وضعیت جوی ایران بیشتر اوقات صاف تا کمی نیمه ابری است اما این که جو به این کسل کنندگی چطور همه را منتر خودش کرده و همه را گرفته چیزی است که باید از خودمان پرسید

No comments: